FA/Prabhupada 0779 - در مکانی که برای درد و رنح است، خوشحال نخواهید شد

Revision as of 22:48, 10 October 2018 by Vanibot (talk | contribs) (Vanibot #0023: VideoLocalizer - changed YouTube player to show hard-coded subtitles version)
(diff) ← Older revision | Latest revision (diff) | Newer revision → (diff)


Lecture on SB 6.1.19 -- Denver, July 2, 1975

این برتری شخص کریشنا آگاه است. کریشنا آنقدر جذاب است که اگر کسی فقط یکبار ذهنش را در فکر کردن به کریشنا و تسلیم شدن بکار گیرد، آنگاه او بلافاصله از همه ی رنجهای مقید این حیات مادی رها خواهد شد. بنابراین کمال زندگی برای ما این ست. به هر طریق، ما به قدوم نیلوفرین کریشنا تسلیم خواهیم شد. پس در اینجا تاکید شده، ساکریتی. ساکریتی یعنی "فقط یکبار." بنابراین اگر فقط با یکبار فکر کردن به کریشنا اینقدر برتری هست، آنگاه میتوانیم تصور کنیم، کسانی که همیشه توسط ذکر کردن مانترای هاره کریشنا مشغول فکر کردن به کریشنا هستند، چه موقعیتی دارند. آنها خیلی امن هستند، آنقدر زیاد که گفته شده است، na te yamaṁ pāśa-bhṛtaś ca tad-bhaṭān svapne 'pi paśyanti (SB 6.1.19). سواپنا یعنی روی دیدن. رویا دیدن کاذب ست. دیدن یامادوتاها، یا حاملان فرمان یاماراج، متصدی مرگ... رو در رو دیدن... در زمان مرگ، هنگامی که شخص بسیار گناهکاری دارد میمیرد، او یاماراج یا حاملان فرمان یاماراج را میبیند. آنها ظاهر خیلی ترسناکی دارند. گاهی اوقات شخصی که در بستر مرگ است بسیار وحشت زده شده، فریاد میزند، "نجاتم دهید، نجاتم دهید." این برای آجامیلا هم اتفاق افتاد. و این داستانی است که ما باید بعدا نقل کنیم. اما او نجات یافت. او بخاطر اعمال گذشته اش در کریشنا آگاهی، نجات یافت. آن داستان را بعدا میگوییم. پس این امن ترین موقعیت است. در غیراینصورت، این جهان مادی مملو از خطر است. مکان خطرناکی است. در بهاگاواد-گیتا گفته شده است، duḥkhālayam. آن مکان رنج است. شما نمیتوانید در جایی که برای رنج بردن ساخته شده خوشبخت شوید. ما باید این را درک کنیم. کریشنا، شخصیت اعلای خداوند میفرماید، که (BG 8.15): این دنیای مادی مکان موقعیت رنجبار است. و آن همچنین آشاشواتام ست، نه دائمی. شما نمیتوانید بگویید. حتی اگر شما توافق کنید که "اشکالی ندارد اینجا مکان رنج است. من آن را وفق داده و همین جا خواهم ماند..." مردم خیلی زیاد به این دنیای مادی چسبیده اند. من موارد و ، تجربیات زیادی دارم. در 1958 یا 57، وقتی که برای اولین بار این کتاب را منتشر کردم، سفر آسان به کرات دیگر، آقایی را ملاقات کردم. او بسیار علاقمند بود، "پس ما میتوانیم به کرات دیگر برویم؟ شما همچنین اطلاعاتی میدهید؟" "بله". "و اگر شما بروید دیگر باز نخواهید گشت." "نه، نه، پس من نمیخواهم بروم." (خنده) او گفت که همه ماجرا این ست که ما باید به کرات دیگر برویم، درست همانطور که دارند سرگرمی میسازند: آنها دارند به کره ماه میروند. اما نمیتوانند در آنجا بمانند. بر خواهند گشت. آن پیشرفت علمی ست. و اگر شما به آنجا بروید، چرا همانجا نمی مانید؟ و در روزنامه خواندم که وقتیکه فضانورد ان روسی رفتند، به پایین نگاه کردند، "مسکو کجا ست؟" (خنده)